خبرگزاری حوزه | قرآن کتاب پرشکوه خداست. کتابی است که نه کتابهای آسمانی پیشین آن را خدشه دار و باطل می سازد و نه واقعیت های آینده.[1]
بیانگر هر چیزی است[۲] و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در (این) کتاب روشن و روشنگر آمده است. [۳] و....
آیا فکر می کنید چنین کتابی از ظهور اصلاحگر بزرگ تاریخ انسانیت و بنیاد حکومت جهان گستر و عادلانة او، خبر نمی دهد و در مورد آن ساکت است؟
هرگز چنین نیست.... .
قرآن از امام مهدی ـ علیه السلام ـ و برپایی حکومت مهر و عدل او، در موارد متعدد و آیات بسیاری سخن گفته است و از این حقیقت بزرگ خبر داده است و این آیات بر شخصیت گرانمایة آن حضرت و ظهور او تأویل گردیده است.
همانگونه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ که قرآن در خانة آنان فرود آمده است، بدین واقعیت تصریح کرده اند و می دانیم که صاحبان معصوم و مطهّر و راستگوی خانه، یعنی اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به آنچه در خانه است، داناتر و آگاه ترند.
نمونه ها:
۱. قرآن در نویدی می فرماید:
«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین و نمکنّ لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.»[۴]
یعنی: و ما اراده کردیم به کسانی که در روی زمین تضعیف شده اند نعمتی گران، ارزانی داریم و آنان را پیشوایان (راستین) و آنان را وارثان گردانیم.
و به آنان در زمین اقتدار و منزلتی شایسته دهیم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهیانش چیزی را که از آن می هراسیدند، نشان می دهیم.
امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در تأویل این آیه شریفه می فرماید: «دنیا پس از چموشی و سرکشی، بسان شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری می کند و آنرا برای بچه اش نگه داری می کند، به ما روی خواهد آورد.»[۵]
سپس به تلاوت این آیه شریفه پرداخت که:
«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین... »
«ابن ابی الحدید» در این مورد می نویسد: «بزرگان دینی و همفکران ما بر این واقعیت تصریح می کنند که این بیان امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نوید از آمدن امام و پیشوای بزرگی است که فرمانروای زمین و زمان می گردد و همه کشورها در قلمرو قدرت او قرار می گیرند.... »[۶]
و نیز از امیرالمؤمنین آورده اند که فرمود: «مستضعفان یاد شده در قرآن کریم که خداوند اراده فرموده است آنان را پیشوای مردم روی زمین قرار دهد، ما خاندان پیامبریم. خداوند سرانجام «مهدی» این خانواده را بر می انگیزند و به وسیلة او، آنان را به اوج شکوه و عزت و اقتدار می رساند و دشمنانش را به سختی، به ذلت می کشد.»[۷]
در آیه مورد بحث که ظاهر سخن از جنایات فرعون است قرآن به این واقعیت تصریح می کند که:
«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»
یعنی:.... و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین، نعمتی گران ارزانی داریم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.
در اینجا، معنای ظاهری این است که خداوند عزت و اقتدار بنی اسرائیل را به آنان باز پس می دهد و «فرعون» و «هامان» و سپاهیانش را به بوتة هلاکت می سپارد.
اما معنای نهان آیة شریفه غیر از معنای ظاهری و روشن آن است. آن معنا این است که: مقصود از تضعیف شدگان در آیة شریفه، خاندان پیامبرند. مردم آنان را تضعیف نموده و بر آنان ستم کرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترین بیدادگری را در مورد آنان روا داشته اند.
پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ در تبیین این مطلب فرمود:
«انتم المستضعفون بعدی.»[۸] یعنی: شما تضیف شدگان پس از من هستید.
و این واقعیت تاریخی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از آن خبر داد، هیچ نیازی به اثبات ندارد.
تاریخ اسلامی و روند آن، به صراحت و با رساترین صدای خویش گواهی می کند که مردم از همان روز رحلت پیامبر، خاندان او را با کمال تأسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را به سختی تضعیف کردند.
نکتة دیگر:
در پایان بحث، در مورد آیة ۴ و ۵ از سورة مبارکة قصص، نکتة دیگری نیز شایستة طرح است و آن اینکه:
ممکن است این تأویل و معنای نهان از آیة شریفه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ آن را آشکار ساخته اند از ظاهر آیه نیز دریافت گردد، چرا که در صدر آیة ۵، دو واژة «نرید» و «نمنّ» به صورت مضارع که از آینده خبر می دهد، به کار رفته است.
از آنجایی که این آیات پس از گذشت هزار سال از عصر «موسی» بر قلب مصفای پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرود آمده است می توان گفت که: اگر در مورد بنی اسرائیل بود می توانست به صورت ماضی که از گذشته پیام دارد، نازل گردد، اینگونه: «وأردنا ان نمنّ» و یا اینگونه: «منّنا علی الذّین استضعفوا» همانگونه که در دیگر آیات قرآن، به صورت ماضی بکار رفته است.
برای نمونه:
۱. «لقد منّ الله علی المؤمنین... »[۹]
۲. «... فمن الله علیکم... »[۱۰]
۳. «و لقد منّنا علیک مره اخری»[۱۱]
۴. «و لقد منّنا علی موسی و هارون»[۱۲]
خداوند در همة این آیات واژة مورد نظر را به صورت ماضی بکار برده است، اما در آیه مورد بحث به صورت مستقبل «و نرید ان نمنّ»
آیا خود این نکته, نشانگر این واقعیت نمی تواند باشد که معنای نهان و تأویل آیة شریفه را از ظاهر و تفسیر آن نیز می توان دریافت؟
در آیة بعد نیز همینگونه است: «و نری فرعون و هامان... »
و جای این سوال که چرا نفرمود: «و أرینا فرعون و هامان؟»
و نیز در واژه های: «نرید» و «نجعلهم» و باز «نجعلهم» و «نمکنّ» و «نری»[۱۳] همه این واژه های ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضی، در صورتی که می توانست ماضی باشند.
دومین نوید
و نیز خداوند در قرآن کریم اینگونه از آن حضرت نوید می دهد:
«وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذّین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون... »[۱۴]
یعنی: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین دیگران سازد همانگونه که مردمی را که پیش از آنان بودند جانشین دیگران کرد و دینشان را ـ که خود برایشان پسندیده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به امنیت تبدیل کند، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را با من شریک نگیرند. و آنان که از آن پس، راه کفر و ناسپاسی در پیش گیرند، نافرمانند.
این آیة شریفه از جمله آیاتی است که به آن حضرت تأویل شده است.
با نگرش به ظاهر این آیه، خداوند به مؤمنان و شایسته کرداران این امّت، نوید جامعه ای را می دهد که از هر پلیدی و ناپاکی پیراسته است و به تمامی ارزشها و قداستها و شایستگی ها آراسته است، این معنای ظاهری این آیة شریفه.
این وعده شکوهمند خدا که سه بار با «لام قسم» مورد تأکید قرار گرفته است و سه بار با «نون تأکید» تاکنون تحقّق نیافته است.
چه زمانی مرم با ایمان و شایسته کردار توانستند با اقتدار، حکومت مهر و عدل خویش را در سراسر جهان به پا دارند و در کمال آزادی و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه های حیات، پیاده نمایند؟
این مؤمنان شایسته کرداری که خداوند در آیة مورد بحث این وعدة روح بخش را به آنان می دهد، چه کسانی هستند؟
اگر شما خواننده عزیز به تاریخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نورانی وحی تا کنون، مراجعه کنید، به شایستگی درخواهید یافت که این وعدة شکوهبار خدا در ظرف این هزار چهار صد سال تحقّق نیافته و این نوید بزرگ جامة عمل نپوشیده است.
من فکر نمی کنم که وجدان هیچ مسلمان آگاه و با انصافی بپذیرد که منظور از مؤمنان شایسته کردار در این آیه، «امویان» و «عباسیان» باشند، چرا که تاریخ مورد قبول امت اسلام و ملل بیگانه، گواه است که «امویان و عباسیان» در حکومت سیاه و وحشتناک خود، سهمگین ترین جنایات را مرتکب شدند و خون پاک اولیای خدا را به زمین ریختند، حرمت ها را هتک کردند، و کاخهای ظلم و بیدادشان لبریز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود که اگر بخواهیم آن جنایت ها را به طور دقیق شرح دهیم کتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد.
به علاوه چه روزگاری براستی دین خدا به تمکّن و اقتدار مورد نظر این آیة مبارکه نائل آمد، تا نوید جهان گستر شدن آن تحقّق یافته باشد همانگونه که در آیة آمده است:
«و لیُمکنّن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم.... »
این صحیح است که اسلام به دلیل جامعیت، محتوای بلند، هماهنگی با فطرت و دیگر ویژگی های خود و آورنده و آموزگاران و الگوهای حقیقی آن امامان نور تاکنون به میلیون ها دل و قلب راه یافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه می دهد، امّا سوگمندانه همچنان فاقد یک قدرت منسجم جهانی است، به طوری که در هر گوشه ای از این جهان پرآشوب، هر کس می تواند به جنگ با آن برمی خیزد و بر ضد آن و پیروان آن دست به شقاوت می زند.
صحیح است که اسلام در مقاطعی از تاریخ خویش، در قلمرو محدودی به قدرت رسید و رهبری سیاسی و اجتماعی را به کف گرفت، امّا آیا براستی همین حاکمیّت محدود و قطعی، نوید مورد نظر قرآن و تحقّق آن وعده شکوهمند خداست؟ اگر چنین است این شرایط که در همان عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تحقّق یافت و اسلام بر مدینه و بخش هایی از «جزیرة العرب» حاکم گردید.
با این وصف، معنا و مفهوم این نوید شکوهبار قرآنی چه می تواند باشد که می فرماید:
«وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات.... »
یعنی: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین سازند.... .
بنظر ما، معنای واقعی این نوید قرآنی این است که روزگاری در پیش است که بر سراسر گیتی حاکم می گردد و مسلمانان بدون هیچ هراس و دلهره ای راه و رسم مترقی و شعائر و برنامه های انسان ساز دینی خود را برپای می دارند و در تمامی مناطق مسکونی و آباد جهان، تنها اسلام، تدبیر امور و تنظیم شئون بشریت را به دست می گیرد.
آری! این وعدة شکوهبار قرآن است و این هم تاکنون، تحقّق نیافته است.
معنای آیه در پرتو روایات
امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ و آموزگاران راستین قرآن نیز در تأویل آیة مورد بحث، بر این اندیشه رهنمون هستند که این وعدة پرشکوه خدا تحقّق نیافته و به هنگامة ظهور حضرت مهدی (عج) تحقّق خواهد یافت.
برای نمونه:
۱. از چهارمین امام نور ـ علیه السلام ـ آورده اند که آیه مورد بحث را تلاوت کرد و فرمود: «بخدای سوگند که این مؤمنان شایسته کردار، شیعیان ما اهل بیت ـ علیهم السلام ـ هستند و خداوند این نوید و وعدة شکوهبار را به دست بزرگ مردی از ما تحقّق خواهد بخشید. او مهدی این امت است و کسی است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد او فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد ساخت تا مردی از عترت من که نامش نام من است بر جهان حکومت کند و زمین را همانگونه که به هنگامة او لبریز از ظلم و جور است، مالامال از عدل و داد سازد.»[۱۵]
۲. و از دو امام معصوم حضرت باقر ـ علیه السلام ـ و حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نیز همین سخن روایت شده است و آنان نیز درست همین نوید را داده اند.
مرحوم «طبرسی» پس از نقل این روایت می گوید: «منظور از مؤمنان شایسته کردار، پیامبر و خاندان اویند و این آیه در بردارندة نوید حکومت عادلانة جهانی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ، استقرار اقتدار آنان در سراسر گیتی و برچیده شدن وحشت و هراس آنان با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ است.»
و می افزاید: «خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد این واقعیت اجماع و اتفاق نظر دارند و روشن است که اجماع آنان همانند قرآن حجت است. چرا که پیامبر گرامی ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «مردم! من از میان شما می روم امّا رو گوهر گرانبها در میان شما به یادگار می گذارم، یکی کتاب خدا، قرآن و دیگری خاندانم. و این دو، تا روز رستاخیز و ورود بر من در کنار حوض کوثر از هم جدایی ناپذیرند.»
آنگاه می افزاید: «نوید شکوهمند این آیه قرآن نیز که تمکّن و اقتدار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و استقرار دین خدا بر روی زمین بوسیلة آنان است، وعده ای است که تاکنون تحقّق نیافته است از این رو آن حضرت در انتظار دریافت فرمان ظهور از جانب خداست، چرا که خداوند در وعده اش تخلف نمی ورزد.»[۱۶]
سومین نوید
قرآن در آیه دیگری می فرماید:
«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذّکر ان الارض یرثها عبادی الصّالحون»[۱۷]
ما در زبور (کتابهای آسمانی پیشین) پس از نوشتن در لوح محفوظ، نوشتیم که زمین را بندگان شایستة ما به ارث می برند.
مفسّران در تفسیر این آیه، در معنای «زبور و ذکر» به توافق نرسیده اند، امّا این دیدگاه های متفاوت، اختلاف جوهری نیست. چرا که معنای زبور، چه کتاب آسمانی نازل شده بر داود پیامبر ـ علیه السلام ـ باشد، یا مقصود از آن جنس کتابهای آسمانی، مهم نیست همچنانکه معنای ذکر نیز در آیة شریفه «تورات» باشد یا «قرآن» یا «لوح محفوظ» همچنانکه مفسّرین گفته اند، به محتوای آیه صدمه ای نمی زند و معنای آیه اینگونه است:
«و ما در کتابهایی که بر پیامبران فرو فرستادیم، یا در «زبور» که آن را بر داود پیامبر نازل ساختیم، پس از نوشتن در لوح محفوظ یا تورات یا قرآن، نوشتیم که زمین را بندگان شایستة ما به میراث می برند.»
طبرسی و دیگران در تفسیر آیه از پنجمین امام نور ـ علیه السلام ـ آورده اند که فرمود:
«هم اصحاب المهدی فی آخر الزمان»[۱۸]
یعنی: اینان یاران حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ در آخرالزّمان هستند.
به باور ما، موضوعی که خدای جهان آفرین در «زبور» و در «ذکر» نوشته است و آن را «لقد» و «انّ» دو بار، سخت، مورد تأکید قرار داده، شایسته است که موضوعی بسیار اساسی و حساس و در نهایت اهمیت باشد.
صحیح است که برخی مفسّران مقصود از «زمین» در آیة مبارکه را زمین بهشت دانسته و آیه را اینگونه معنا کرده اند که: «بندگان شایسته خدا، زمین بهشت را به ارث می برند.» و برخی نیز زمین مورد نظر را همین سیارة خاکی دانسته اند که سرانجام امت مسلمان آنرا با فتوحات خویش به ارث می برند.
امّا این دو دیدگاه معنای ظاهری آیه است و معنای نهان و تأویل آیه شریفه این است که: «بندگان شایسته خدا بر سراسر جهان حکومت عادلانه و انسانی خوش را برقرار خواهند ساخت.»
مرحوم «شیخ طوسی» در تفسیر آیة شریفه از امام باقر ـ علیه السلام ـ روایت کرده است که:
«انّ ذلک وعد الله للمؤمنین بأنّهم یرثون جمیع الارض»[۱۹]
یعنی: این وعده قطعی خدا بر مؤمنان است که آنان تمامی زمین و زمان را به ارث خواهند برد.
این آیه مبارکه از نظر معنا، به آیه پیش شباهت دارد که می فرماید:
«لیسخلفنّهم فی الارض»
در این دو آیه، چه تعبیر زیبایی به کار رفته است، تعبیر به «ارث» و «استخلاف» که «ارث» انتقال ثروت و امکانات از مرده به زنده و «استخلاف» نیز قرار دادن یکی بجای دیگری را می گویند.
چهارمین نوید
قرآن می فرماید:
«هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون»[۲۰]
این آیه، در قرآن شریف سه بار آمده است و دلالت بر حساسیت موضوع می کند.
آیه دارای تفسیر و ظاهری است و دارای تأویل و پنهانی.
تفسیر و ظاهر این آیه این است که: خداوند پیامبرش حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را به توحید و توحید گرایی، بندگی خدا، پرستش او و دین اسلام فرستاد تا این دین آسمانی را با قدرت و قوّت به همة ادیان پیروزی بخشد و سراسر گیتی در قلمرو توحید و عدالت و تقوای مورد نظر قرآن، قرار گیرد.
در آیة شریفه واژة «لیظهره» در خور تعمّق است، چرا که «ظهور» در اینجا به معنای برتری کامل و روشن با چیرگی و قدرت همه جانبه و کامل است که می فرماید:
«کیف و ان یظهروا علیکم لا یرقبوا فیکم الّا و لا ذمّه»[۲۱]
اینجا نیز «یظهروا» به معنای «یغلبوا» می باشد.
که معنای آیة شریفه این می شود: «دین حق، با اقتدار و شکوه پیش می رود و بر همة ادیان، برتری کامل و پیروزی همه جانبه می یابد و جهان را در سایة هدایت خویش می گیرد.»
با این بیان اگر گفته شود که این وعده، تحقّق یافته و ارادة خداوند جامة عمل پوشیده است، معنای آیه این است که: خداوند همة دینها و آیینها و کیشهای منحرف و بی اساس را به وسیلة قرآن و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، باطل و با آمدن اسلام نفی کرد و هر گونه شرک و انحراف و زندقه و پرستش باطل را مردود شمرد و از صفحة گیتی برانداخت و جهان، جزیرة توحید گرایی و مهد عدالت و آزادگی و تقوا پیشگی گردید.
این معنای ظاهری آیه امّا گر بخواهیم از تأویل آیه سخن بگوییم و در پرتو معنای نهان او راه جوییم، باید بگوییم که این وعدة قطعی و تخلف ناپذیر، هنوز تحقّق نیافته است.
مسلمانان هنوز شمارشان حدود یک چهارم مردم جهان یا کمتر است و بر کشورهای اسلامی قوانین و مقررات غیر اسلامی حکومت می کند و مرامها و کیش های ساختگی و دروغین آزادانه به حیات خود ادامه می دهند.
در برخی از کشورها مسلمانان اقلیت پایمال شده ای هستند که فاقد قدرت و امکانات و بر سرنوشت خویش حاکم نیستند، بنابراین پیروزی کامل حق بر باطل کجاست؟
و نوید قطعی و تخلف ناپذیر «لیظهره علی الدّین کلّه» چه زمانی و چگونه تحقّق یافته است؟
در پرتو روایات:
پیشوایان نور و امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ در معنای نهان و تأویل آیه، رهنمود دارند که این مربوط به روزگار ظهور امام مهدی ـ علیه السلام ـ است که بی تردید تحقّق خواهد یافت.
اینکه به نمونه ای از روایات در تأویل آیة شریفه:
۱. در تفسیر آیة مورد بحث، از امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ آورده اند که این آیة شریفه را تلاوت کرد که: «هو الّذی أرسل بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه» آنگاه فرمودند: «آیا این نوید پیروزی تحقّق یافته است؟»
پاسخ دادند: «آری!»
آن حضرت فرمود: «هرگز! به خدایی که جانم در کف قدرت اوست، با تحقّق این وعده، هیچ شهر و دیاری نمی ماند جز اینکه در آن ندای یکتایی و عظمت خدا بامدادان و شامگاهان طنین می افکند.»
۲. و نیز از ابن عباس آورده اند که در مورد این جمله از آیه: «لیظهره علی الدّین کلّه و... » گفت:
بخدای سوگند چنین نخواهد شد تا مگر روزگاری که یهودیان و مسیحیان و پیروان دیگر مرام ها و مسلک ها، به اسلام ایمان آورند. گرگ و گوسفند و شیر درنده و انسان و مار گزنده، نسبت به هم احساس امنیت می کنند، نه گرگ گوسفند را بدرد و نه گوسفند از آن بهراسد.
روزگاری که دیگر موشی کیسه ای را پاره نکند و فساد و تباهی روی ندهد. زمانی که جزیه ها الغاء گردد و صلیبها شکسته شود.
آری! این معنای آیة شریفه است که می فرماید: «لیظهره علی الدّین کلّه»
و آنگاه تأکید کرد که این وعده الهی تنها با قیام حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ و استقرار دولت مهر و عدل او در جهان، تحقّق خواهد یافت.
۳. و نیز از «ابوفضیل» آورده اند که: از امام کاظم ـ علیه السلام ـ ، از مفهوم پیام و معنای آیه پرسیدم که می فرماید: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه... »
حضرت فرمود: «خداوند پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را به ولایت و وصیّت و معرّفی جانشینان خود فرمان می دهد و دین حق را در آیة شریفه، ولایت است، یعنی ولایت امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ .»
پرسیدم: «سرورم! معنای «لیظهره علی الدّین کلّه» چیست؟»
فرمود: «خدا دین خویش را با قیام «قائم» بر همة کیشها و دینها، پیروزی کامل می بخشد.»
۴. «قندوزی حنفی» از امام صادق ـ علیه السلام ـ در معنای آیة شریفه روایتی آورده است که می فرماید:
بخدای سوگند معنای نهان و تأویل آیه شریفه تحقّق نمی یابد، مگر هنگامی که حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ظهور کند و هنگامی که او ظهور کند بقایای شرک گرایان از ظهور او ناخرسند می گردند و کافران حق ستیز به کیفر گناه خود می رسند.... .
۵. مرحوم علامه مجلسی از ابی بصیر آورده است که: از امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد آیة شریفه پرسیدم که: «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون»
حضرت فرمودند: «بخدای سوگند! تأویل و معنای نهان آن هنوز نیامده و تحقّق نیافته است.»
گفتم: «فدایت شوم! چه زمانی فرود می آید؟»
فرمود: «زمانی که قائم آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ به ارادة الهی قیام کند و زمانی که آن حضرت قیام کند دیگر از شرک و شرک گرایی اثری نمی ماند و دین حق، همة دلها را نورباران می سازد.... »
و بدینسان به همین اندازه،از آیاتی که پیرامون وجود گرانمایة آن حضرت تأویل شده است بسنده می شود امّا یادآوری می گردد که ما تنها شماری اندک از آیات را ترسیم نموده ایم چرا که آیات شریفة قرآن در این مورد به گونه ای که در روایات آمده است بسیار است. و ما اگر بخواهیم همه آیات را بیاوریم سخن طولانی می گردد.
پی نوشت ها:
[۱] . سورة فصلت، آیة ۴۲.
[۲] . سورة نحل، آیة ۸۹.
[۳] . سورة انعام،آیة ۵۹.
[۴] . سوره قصص، آیة ۵ و ۶.
[۵] . نهج البلاغه، قصار ۲۰۹.
[۶] . شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۹، ص ۲۹.
[۷] . بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۳.
[۸] . واژة مستضعف در مفهوم قرآنی: کسی است که نیروهای بالقوه و بالفعل را بر برازندگی، تکامل و اقتدار و شکوه داراست اما از سوی استبداد، ارتجاع و استعمار حاکم، سخت زیر فشار است، و در همانحال در اندیشة گستردن بندهای اسارت و در اندیشة عدالت و آزادگی و تقواپیشگی نه اینکه به معنای عنصر فاقد قدرت و توان و تحرک و برنامه و هدف باشد.
[۹] . سورة آل عمران، آیة ۱۶۴.
[۱۰] . سورة نساء، آیة ۹۴.
[۱۱] . سورة طه، آیة ۳۷.
[۱۲] . سورة صافات، آیة ۱۱۴.
[۱۳] . واژه های ششگانه مورد اشاره در دو آیة مورد بحث، در آیات ۵ و ۶ سورة قصص بکار رفته اند.
[۱۴] . سوره نور، آیة ۵۵.
[۱۵] . مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۵۲ و تفسیر عیاشی، ذیل آیه ۱۵۴، از سورة نور.
[۱۶] . مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۵۲.
[۱۷] . سورة انبیاء،آیة ۱۰۵.
[۱۸] . مجمع البیان، ذیل آیة شریفه.
[۱۹] . تفسیر تبیان، ج ۷، ص ۲۵۲.
[۲۰] . سورة توبه، آیة ۳۳.
[۲۱] . سورة توبه، آیة ۸.
نویسنده : سید محمد کاظم قزوینی - امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور، ص ۹۵
نظر شما